کیاناکیانا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

کیانا زندگی مامانی و بابایی

پله

  عسل مامان این روزها یاد گرفته از پله های اتاق خواب بره بالا ، وقتی داره می ره بالا به هیچ چیزی توجه نمی کنه و تمام توجهش به اینه که زودتر خودش رو ببره بالا. وقتی به پله آخر می رسه و به پایین نگاه می کنه خیلی خوشحال می شه و کلی ذوق می کنه و دوست داره تشویقش کنی . مامانی خیلی مواظبته عزیزم . دوست دارم نفسم. ...
1 اسفند 1390

دا

کیانا جونم یازده ماهگیش رو می گذرونه: هفته گذشته رفته بودیم خونه مامانی ، کیانا این روزها خیلی ناز و عسل شده و دایی هاش کلی باهاش بازی کردند و قربون صدقه اش رفتند و هی می گفتند دایی کیانا بعد دیدم کیانا می گه دا دا ، دقت کردم دیدم وقتی دایی هاش رو می بینه صدا می زنه دا کلی همه ذوق کردیم . فدات بشم عزیزم     ...
1 اسفند 1390

ادو سلام

  کیانا جون مامان این روزها خیلی شیطون شده وقتی گوشی رو برمی داره رو گوشش می ذاره و می گه ادو ادو بعد با زبون خودش یک سری چیزا می گه مثلا داره صحبت می کنه الهی مامان قربون تو بشه عزیزم. ...
27 بهمن 1390