کیاناکیانا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

کیانا زندگی مامانی و بابایی

کی بره بشقاب بیاره

1394/6/11 9:40
نویسنده : ماما فاطمه
1,230 بازدید
اشتراک گذاری

یک شب با کیانا خانوم و بابایی داشتیم میوه می خوردیمStrawberries:10717 و گفتم کیانا برو یک دونه بشقاب از توی کابینت بیار دختر گلم و انتظار داشتم که وروجک مامان بره سریع بیاره اما در جواب گفتش که بذار بخوم به هر کی افتاد بره بیاره، من و بابایی :10: و  دختر گلی شروع به خوندن این شعر بین سه تامونSmiley  کرد: 10 ، 20، 30 ، 40 عمه گلی سه قل قلی ، یخ کله بی مخ، در زمان های قدیم شاه تیراندازی می کرد، فرح طناب بازی می کرد، شاه می گفت بسه دیگه، فرح می گفت چند تا دیگههههههههههههه و طوری شمرد که اصلا به خودش نیفته، من و بابایی از خنده روی زمین افتاده بودیمشکلک های شباهنگShabahang و خلاصه هر باری که این شعر رو می خوند تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيداصلا به خودش نمی افتاد یعنی طوری آخرش رو می گفت که به خودش نیفته و این قدر خندیدیم که اصلا برامون قابل باور نبود این قند عسل این قدر شیطون شده و از این کارها انجام می ده و خلاصه آخرش بابایی مجبور شد که بره بشقاب بیاره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

mali6410
15 شهریور 94 9:10
ای ول زرنگه ها انشاءا... روزی برای شما و حسابی از شیرین کاریهاش لذت ببری.
سعیده
15 شهریور 94 10:25
ان شاالله خوشبخت بشه نمکی خاله مرسی خاله جونم.