کیاناکیانا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

کیانا زندگی مامانی و بابایی

روز پدر

1394/2/14 10:49
نویسنده : ماما فاطمه
1,001 بازدید
اشتراک گذاری

کیانا خانوم دوباره اومده به من می گه می خوام برات روز مادر کادو بخرم:12:، گفتم: دختر گلم دستت درد نکنه:consoling: روز مادر تموم شده و امروز روز پدر باید بریم برای بابایی گل بخریم.:34: اما بعدش هوا به شدت باد و بارون شد و اصلا نمی شد از خونه بیریم بیرون.

بعد از حدوداً نیم ساعتی کیانا اومده می گه مامان در کمد رو باز کن:13: و وقتی در رو باز کردم می گه اون جعبه رو بده ببینم که توش چی داره (قبلاً یک کیف چرم جای دسته چک گرفته بودم که توی جعبه اش توی کمد بود)  و چون خیلی مواقع می یاد وسایل رو نگاه می گنه یا باهاشون بازی می کنه فکر کردم که می خواد چند دقیقه ای همین طوری دستش باشه ، بهش دادم و دوباره بعد از چند دقیقه اومده می گه اون کاغذ کادویی که طبقه بالای کمد هست رو بده  (کاغذ کادویی که زن دایی نسرین برای تولدش عروسک باربی آورده بودو و به تا شده و چسب زده بودش) :10:و تازه اونجا بود که فهمیدم می خواد کیف رو برای باباش کادو کنه و به عنوان هدیه بهش بده،:86: گفتم: برای کی می خوای، گفت: می خوام به بابایی کادو بدم، باورم نمی شد که این قدر زود به فکرش رسیده بود که با چیزهایی که توی خونه بوده برای باباییش کادو درست کنه.:91:

کیف رو گذاشته توی کاغذ کادو  و خواست سرش رو چسب بزنه که نوار چسب رو پیدا نکردم بعد شروع کردن گریه کردن :25:سریع زنگ زدم به مامانی:72: که نوار چسبتون رو بیار کیانا لازم داره ، دو سه تا چسب بزرگ کند و زد رو کاغذ کادو و گذاشت توی یک پلاستیک که بابایش اومد بهش بده:hih:.

شب بابایی جایی بود و دیر اومد و کیانا خانوم گل خواب بود و فردا صبح که بیدار شده سریع رفته پلاستیک رو آورده :86:و پدرش رو بغل کرده و بوسیده :dan:و گفته اینو برات هدیه گرفتم برای روز پدر و بابایی حسابی خوشحال شد.:heartsh:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فاطمه
14 اردیبهشت 94 15:37
خیلی نازه عزیزم ممنون نظر لطفته
هما
17 اردیبهشت 94 10:23
مرحبا بر کیانا خانم مهربون.دختره و باباش دیگه! مرسی خاله همای عزیز