کیاناکیانا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

کیانا زندگی مامانی و بابایی

غصه خوردم

1393/8/19 15:50
نویسنده : ماما فاطمه
1,043 بازدید
اشتراک گذاری

خونه مامانی توی آشپزخونه بودم و کیانا اومد پیشم.

بدون مقدمه یک دفعه گفت: مامان جون ، گفتم: جانم، گفت: پارسال که شیمی درمانی می کردی، من این قدر غصه خوردم که نگو، واقعا فکر کردم که اشتباه شنیدم :angelic:، گفتم: چی می گی عزیزم، گفت: پارسال که تو شیمی درمانی می کردی من این قدر غصه خوردم.

خیلی زود بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم Smiley: خدارو شکر دیگه مامان خوب شده و نمی ره شیمی درمانی و دیگه نمی خواد غصه بخوری.

بعد که مامان عصمت از بیرون اومد گفتم: کیانا خانوم برای مامانی تعریف کن که چی گفتی ، وقتی برای مامان عصمت تعریف کرد مامانی گریه کرد و گفت: الهی فدای بچم بشم که دیگه خوب شده و نمی ره شیمی درمانی،  الهی فدای کیانای عزیزم بشم و من و کیانارو بغل کرد و بوسید.:grouphug:

خدایا شکرت از اینکه به من عمر دوباره دادی و ممنون از اینکه گذاشتی برای دختر عزیزم مادری کنم .

خداوندا تو را سپاس.:(kiss):

پسندها (1)

نظرات (2)

سعیده
20 آبان 93 8:19
ایشالا همیشه زندگیتون پایدار ، لبتون خندون ممنون دوست عزیزم. امیدوارم که همه مادرها سلامت باشند و در کنار خانواده هاشون با خوشی زندگی کنند.
هما
12 آذر 93 12:22
خداروشكر الان حالتون خوبه و ايشالله هميشه بشادي و سلامتي كنار كيانا كوچولو و پدرش و بقيه عزيزانتون خوش باشيد. خدارو هزاران بار سپاس. انشاءا... تن همه سالم باشه و در کنار خانواده هاشون باشند. ممنون دوست عزیزم. من شمارو لینک کردم.