کیاناکیانا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

کیانا زندگی مامانی و بابایی

قربوننننننننت خداحافظ

1394/1/31 15:31
نویسنده : ماما فاطمه
670 بازدید
اشتراک گذاری

 

کیانا شب بود و رفته بود سراغ اسباب بازیهای قدیمیش و توی حیاط ریخته بود و داشت بازی می کرد:82:.

من توی آشپزخونه بودم و دایی حسین هم توی حیاط بود و داشتیم باهم صحبت می کردیم:93:، کیانا  کنترل دستگاه دیجیتال رو آورده و می گه مامان مثلا این تلفنه جواب بده.:72:

کیانا: سلام:1:

من: سلام عزیزم.:1:

کیانا: شام املت درست کردم :5:بیایید خونمون:running:.

من: باشه، پس سبزی خوردن هم بگیر (چون داشتم با دایی حسین حرف می زدیم می خواستم مثلا سبزی پاک کنه و سرش گرم بشه).

کیانا: سبزی گرفتم و پاک کردم و کاری ندارم، منتظرتونم که بیایید:Lwow:.

من: چشم الان می یایم، کاری نداری خداحافظ:2:

کیانا: قربونننننننت خداحافظ :80:(دقیقا همون طوری که زن دایی نسرین می گه قربونننننننت خداحافظ)

یک دفعه دایی حسین گفت: فکر کنم  می خواد مثل نسرین بگه و گفت: کیانا یک باره دیگه خداحافظی کن و دوباره کیانا: قربونننننت خداحافظ:2:.

من و دایی حسین این قدر خندیدیم و:84: :laf:حسابی قربون صدقش رفتیم.:hoora:

بعد دایی حسین زنگ زد به زن دایی نسرین و گفت که کیانا می خواد باهات صحبت کنه و آخرش هم مثل زن داییش خداحافظی کرد.:wave:

فدای دختر بادقت و نازم بشم الهی.:hi5:

پسندها (1)

نظرات (0)